حماسه ها نقش بر دیوار میشوند – نقاشی دیواری، از انقلاب تا جنگ ۹ بهمن ۱۳۹۴
امیرمهدی مصلحی*
نقاشی دیواری پدیدهای درهمتنیده با نظام قدرت است. وقتی نظام سرمایه دستخوش انقلاب میشود، به تبع آن کارکردها نیز قلب میشود. در این میان نقاشی دیواری نیز وظیفۀ بازتاباندن نگاه جریان حاکم را عهدهدار میشود. در ابتدا پیشنهادن یک تعریف اجمالی از نقاشی دیواری، می تواند این یادداشت را شاکلهمند کند.
جنسون نقاشی دیواری را اینگونه تعریف میکند: «نقاشی دیواری شامل هر نقشی است که بر دیوار ترسیم شود و این تعریف دامنۀ نقوش برجسته و نیمبرجسته را هم در بر میگیرد». بنا به تعریف جنسون، نقاشی دیواری از غار لاسکو تا هماکنون گسترۀ طیف دارد. اما مقصود من بررسی این پدیده برحسب کارکرد خود، نوعاً در چارچوب پدیدههای «نقاشی»، «هنرمعماری و شهرسازی» و «علوم ارتباطات اجتماعی» در دورههای انقلاب و جنگ در ایران است.
ساختار اجتماعی نقاشی دیواری در هر دورهای بنا به عملکرد آن، عناصری نظیر جایگاه، نقش، کارایی و سازماندهی عوامل فعال در آن را شامل میشود. در اوایل انقلاب، نقاشی دیواری به صورت غیرمتمرکز در میان احزاب و جریانهای سیاسی به محملی برای اشاعه و تبلیغ آرای احزاب بدل شد. اما در ادامه، مورد حمایت مراکزی چون بنیادشهید، بسیجهای ادارات و نهادهای دولتی و مساجد به عنوان پایگاههای اجتماعی قرار گرفت و با به تصویر کشیدن شهدا بر روی دیوارهای شهر، به عنوان پدیدهای سازمانیافته تولد یافت. بنابراین نقد زیباشناسانۀ آن، به مثابۀ جریان هنری در حال رشد، ماهیت این پدیده را به تمامی آشکار نخواهد کرد، چراکه کارکردی ایدئولوژیک یافته است.
نقاشی دیواری پس از انقلاب ۱۳۵۷ را میتوان به سه دورۀ انقلاب، جنگ و پس از جنگ تقسیمبندی کرد. یادداشت ما به دو دورۀ اول خواهد پرداخت.
نقاشی دیواری در دورۀ انقلاب
هدف نقاشی دیواری در این دوره تشریح و اشاعه و تحکیم ارزشهای انقلابی در سطح جامعه است نه پدید آوردن اثری که به خودیخود ارزش زیباشناسانه دارد، پس کسانی با کمترین توانایی هم دست به کار میشوند. ضعف تکنیکی آثار این دوره به همین دلیل است. چیزی که نقاشی دیواری این دوره را از دورههای پیشین و نقاشی غرب متمایز میکند، سوژهها و مضامینی است که بر هویتی تازه تأکید دارد. نه اینکه پیشتر این مضامین نبوده یا در تاریخ نقاشی ایران بیسابقه است و در غرب هم به آن نپرداخته بودند، تفاوت در نگاه نقاشان این دوره به سوژهها و مضامین است. نقاش انقلاب هنر را ابزاری میدید که میتواند و باید حقیقتِ آنچه را که در شرف وقوع بود به تصویر بکشد و از این رو، در پی ثبت و انتقال مفاهیم و شعارهای انقلابی، از هنرهای دیواری سایر کشورها نظیر نقاشی دیواری در مکزیک، تأثیر شتابزده گرفته بود. در این آثار تصاویری همچون قرآن، امام امت، مشت گره کرده (به نشانۀ مبارزه)، دستان به هم گره خورده(نشانۀ اتحاد مردمی)، عموسام، پرچم آمریکا، عقاب (نشانۀ امپریالیزم آمریکا) و تصویر شاه (مبین سقوط طاغوت) اجزای صحنهاند.
ایرج اسکندری و هانیبال الخاص از جمله هنرمندانی بودند که با برخورداری از تجربۀ آکادمیک، قدم به این عرصه گذاشتند. ایرج اسکندری هفت نقاشی دیواری را در خیابان ولیعصر، خیابان انقلاب، میدان فلسطین و اتوبان کردستان کار کرد. الخاص نیز ترمینال خزانه جنوب و سفارت آمریکا (که دارای مضامین ضد استعماری و کارگری است) و آثار دیگرش را به همراه نیلوفر قادرینژاد و مسعود سعدالدین در دانشکدۀ هنرهای زیبا اجرا کرد. هنرمندان دیگری هم با هانیبال الخاص همراه بودند، مثل: بهرام دبیری، نصرت الله مسلمیان، ناصر پلنگی و ادهم ضرغام. کارهای الخاص دارای مضامین روایی، اساطیری و اعتقادی است.
نقاشی دیواری در دورۀ جنگ تحمیلی
سازمانها و دستگاههایی که با موضوع جنگ و تبلیغات و اطلاعرسانی دربارۀ آن مرتبط بودند عبارتاند از سازمان تبلیغات اسلامی، بسیج محلهها، بخش فرهنگی کمیتۀ انقلاب اسلامی و سپاه پاسداران. این خود گواه یکدست شدن مشی فکری آن دوره برای تولید آثار در حوزۀ نقاشی دیواری است. نقاشی دیواری، مسؤلیت تبلیغات در شرایط بحرانی جنگ را داشت. هنرهای تجسمی بر اساس ارزشهای تعریف شده در نظام جدید و ضرورتهای تبلیغی دفاع تبیین میشد. دو محور اصلی فعالیت هنرمندان این دوره این بود که قالب هنری نو و متناسب و در شأن انقلاب اسلامی بیابند و دیگر اینکه به تبلیغ مبانی و اصول انقلاب از طریق ترغیب به دفاع و تکریم حماسههای دفاع بپردازند. در آثار آنها عناصر تزیینیای چون گل لاله، قطرۀ خون، سلاح، سنگر، کبوتر و عناصر تصویری مذهبی به ایفای نقش برای انتقال مفاهیمی نظیر شهادت و عروج می پرداختند. ترکیببندیها نیز نمادین بود و بر خلاف دورههای بعدی، با پرهیز از به کار بردن مستقیم چهرۀ شهدا این مفاهیم را بیان میکردند.
بدین ترتیب میتوان گفت نقاشی دیواری از انقلاب تا جنگ کمابیش همان مسیری را پیمود که سیاستِ غالب در جامعه، طی کرد. از طرفی، مضامینی که عموماً از ایدئولوژی چپ انقلابی مایه میگرفت، منحصر به مفاهیمی چون «ایثار»، «مقاومت» و «وحدت کلمه» شد و از طرف دیگر، فضاسازیهای متأثر از هنر مارکسیستی جای خود را به نقاشیهای برخاسته از سنتهای بصری اسلامی داد.
به نکات زیر توجه کنید